سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حکایت ما وخدا

ارسال شده توسط شاهو در 91/2/26:: 3:46 صبح

www.rasekhoone.blogfa.com

 

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.

 

بنده: خدایا خسته ام! نمی توانم.

 

خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.

 

بنده: خدایا خسته ام! برایم مشکل است نیمه ی شب بیدار شوم.

 

خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.

 

بنده: خدایا سه رکعت زیاد است!

 

خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان.

 

بنده: خدایا امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟

 

خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا ا...

 

بنده: خدایا من در رختخواب هستم. اگر بلند شوم، خواب از سرم می پرد!

 

خدا: بنده ی من همان جا که دراز کشیده ای، تیمم کن و بگو یا ا...

 

بنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم.

 

خدا: بنده ی من در دلت بگو یا ا... ما نماز شب برایت حساب می کنیم.

 

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد.

 

خدا: ملائکه من، ببینید آن قدر ساده گرفته ام، اما او خوابیده است.

 

چیزی به اذان صبح نمانده. او را بیدار کنید.

 

دلم برایش تنگ شده است. امشب با من حرف نزده.

 

ملائکه: خداوندا دوباره او را بیدار کردیم، اما باز خوابید.

 

خدا: ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.

 

ملائکه: پروردگارا باز هم بیدار نمی شود.

 

خدا: اذان صبح را می گویند. هنگام طلوع آفتاب است. ای بنده ی من بیدار شو.

 

نماز صبحت قضا می شود.

 

ملائکه: خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟

 

خدا: او جز من کسی را ندارد... شاید توبه کند...

 

بنده ی من، تو هنگامی که به نماز می ایستی،

 

من آنچنان گوش فرا می دهم ک انگار همین یک بنده را دارم

 

و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری...!!!

 

.نماز شب

 

با تشکر از مدیر محترم وبلاگ کمی با من باش




بازدید امروز: 20 ، بازدید دیروز: 36 ، کل بازدیدها: 170647
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ